- دست آویز
- تمسک، عذر
معنی دست آویز - جستجوی لغت در جدول جو
- دست آویز
- آنچه همراه آورند و وسیله مدعای خود سازند، حجت، دلیل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوعی شکنجه که شخص مجرم را از دو انگشت بزرگ پا آویزان کنند
آموخته، پرورش یافته بدست
جانور وحشی که تربیت یافته و با صاحبش انس گرفته باشد
تربیت یافته، اهلی، انس گرفته
نوعی لگن سوراخ دار که دارای شیر و ظرف آب است و در پای آن دست ورو می شویند، توالت، شستن دست
بهانه، وسیله
وسیله، بهانه
مطلوب مرغوب دلخواه، خوشبو معطر
کسی که کارهای دستی می کند، کارگری که با دست و بدون کمک ماشین کار بکند
وسیله، بهانه، هر چیزی که آن را وسیله و آلت دست قرار بدهند، دست پیچ